پیش چشمم، نه ضریح، نه رواق
در این مرقد، نه عَلَم، نه چراغ
اینجا غوغا، نکنید نکنید
روضه برپا، نکنید نکنید...
دلِ من
ز غم و عزا بسوز و دم مزن
ز مدینه مخوان و حرفی از حرم مزن
من و پنجرهای، که شده قفسم
چه شود که شبی، به حرم برسم
بعد از ۱۴ قرن...
نا امنترین نقطه جهان!
بزرگترین اجتماع تاریخ...
مگر معجزه معنای دیگری دارد؟!
داشتم تو سایت های خبری پرسه میزدم که مطلبی با عنوان؛ حرفهای دکتر چمران قبل از محاصره در پاوه به چشم ام خورد، بعد از خواندن چند سطر به جمله ای رسیدم که تمام حرف هایی که نیاز امروز انقلاب و جامعه ما است، در همین جمله خلاصه شده؛
حرف هایی که کهنه نمی شوند منتخبی است از سرمقاله های مجله ی نیستان که سید مهدی شجاعی طی عمر سی ماهه ی مجله به رشته ی تحریر درآورده، مقالاتی با نگاهی به دور از حزب گرایی که به فرهنگ جامعه می پردازد، شاید شما هم بعد از خواندن این کتاب همانند من افسوس بخورید که چرا بعضی از این حرف ها هنوز کهنه نشده اند، انتقاداتی که نزدیک به بیست سال گذشته نسبت به وضعیت فرهنگی و کار های صورت گرفته در باب فرهنگ، سینما و... شد، اما متاسفانه این انتقادات کوچکترین تاثیری بر روند حرکت مسئولان وقت و حال نگذاشت و حال با گذشت چندین سال با خواندن بعضی از مقالات این کتاب باید افسوس خورد که چرا کارهایی که باید بیست سال پیش صورت میگرفت هنوز هم کوچترین قدمی برای انجامشان صورت نگرفته است؛ در ادامه یکی از مقالات این کتاب که بر خلاف روند کلی کتاب کمتر نگاه انتقادی دارد را برای شما آورده ام، امیدوارم علاوه بر استفاده از این مقاله، علاقمند به مطالعه این کتاب شوید و برای مطالعه آن اقدام کنید.
مادرم، شونه به شونت آب شد...
رفقاتون شونه خالی کردن
آبروی تو رو دائم، وقف ِ
حمله های احتمالی کردن
تو هوای "جبهتون"و داری
پشت گرمیت به یک "جبهه"هواست